آرينآرين، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

آرین پرنده خوشبختی بابا و مامان

آرين و ماهان كوچولو در اداره مامانشون

ديروز سه شنبه مورخ 29/5/92 آرين و ماهان كوچولوي با مزه اومدند اداره مامانشون ..... پسرگلم عزيز دردونه من ديروز مامان اوردت اداره تا با ماهان كوچولوي خاله آرزو بازي كني آخه اونم اومده بود اداره واي كه ماهان كوچول چه ذوقي برات ميكرد خيلي ديدني بود و شما پسركوچولوي من زياد تمايل نداشتي بازي كني البته اولين بارت بود كه ني ني ميديدي وگرنه پسرمن بچه خونگرم و مهربونيه...... اينم يه عكس با حال از اين دو فسقلي عزيز ...
30 مرداد 1392

ارين مشغول هندونه خوردن بدون كمك بابا و مامان

سلام به گل پسر مامان عزيزدل مادر اين روزها مامان مريم حالش خوب نيست سرماي شديدي خورده و خيلي مواظبه كه پسركوچولوش مريض نشه الهي دورت بگردم ديروز عصر كه داشتي شبكه پويا رو نگاه ميكردي مامان برات هندونه خرد كرد و تو كه مي دونستي مامان گرفتاره خودت شروع كردي به خوردن البته با چنگال الهي دورت بگردم با اون خوردنت كه چقدر زيبا بود........ ...
30 مرداد 1392

آرين مشغول نقاشي كشيدن

الهي دورت بگردم با اون خنده هات با اون ماژيك گرفتنت .... الهي الهي الهي آرين جان پسرگلم عشقم عسلم تو فرشته كوچولوي زيباي مني خدايا ديروز كه خبر پيداشدن محمد طاهااون پسري رو كه دزديده بودند رو شنيدم از خوشحالي فقط گريه ميكردم اشك شوق...... خدايا هيچ فرزندي رو بي مادر نكن خدايا به فكر بچه هاي بي گناه باش و نذار توي اين دنياي پرآشوب و بد اذيت بشند..... الهي آمين  ...
28 مرداد 1392

آرين پشت ميز مامان مشغول نقاشي كشيدن

سلام به پسرگلم عسل زندگي مامان ديروز مامان مريم شيفت بود و مجبور شد آرين كوچولو رو بياره اداره ..... پسرگلم ديروز آقاي عباس زاده اومد دنبالت مهد و شما رو آورد پيش مامان تا ساعت 6:30 پيش مامان بودي بعد هم با هم رفتيم خونه كل مسافت اداره تا خونه رو پياده روي كردي و شيطوني و مامان رو اذيت كردي سوپرماركت خريد كرديم و توي مسير با گربه ها با كلاغ ها حرف ميزدي براي آدمها هم دست تكون ميدادي ....... فداي تو بشه مادر كه عاشقته... ...
28 مرداد 1392

آرين پسركوچولوي من در حال رقصيدن ......... بگو ماشاءا.....

سلام بر پسركوچولوي عزيزخودم قربون خنده هات بشم الهي مامان جان شرمنده كه پنج شنبه و جمعه نتونستيم پارك بريم آخه حال مامان خوب نبود و نمي تونست با گل پسرش بره بيرون ولي در عوض بابامجيد هر دو روزش شما رو برد بيرون و پياده روي كرديد الهي دورت بگردم فداي اون رقصيدن قشنگت بشم كه مامان رو ديونه ميكنه..... آرين روي شكم بابامجيد مشغول رقصيدن...... ...
26 مرداد 1392

ماهان كوچولو رو ببينيد مشغول نون خوردن

آرين جان اين عكس ماهان كوچولو دوست خوب و عزيزته كه پسر خاله آرزو همكار مامانه امروز چهارشنبه 23/5/92 خاله اونو اورده اداره چون مادر جونش كار داشت و نتونست اونو نگهداره پسرگلم ماهان كوچولو خيلي با نمكه و دوست داشتني، دوست داشتم ترو بيارم پيشش و باهاش بازي كني ولي حال مامان زياد خوب نبود و خيلي سخت بود كه تورو بيارم اداره ..... پسرگلم اميدوارم تو و ماهان كوچولو دوستاي خوبي براي هم بشين ..... ماهان جان دوست داريم.......بوس بوس ...
23 مرداد 1392

بابا مجيد اسب آرين كوچولو شده

عشقم پسرم ديشب مشغول بازي با بابا مجيد بوده و كلي ذوق كرده آخه بابا مجيد اسب آرين كوچولو شده البته مامان مريم هم اسب شده بود ولي مامان عكسشو رو نذاشت توي وبلاگت پسرگلم آخه زشته..... فداي خندهات بشم كيف كن بخند و شاد باش كه آرزوي مامان مريم خوشي و شادي تو در تمام مراحل زندگيته...... ...
23 مرداد 1392